سیمای زنان و مردان در آخرالزمان

ادامه مطلب...

عکس شهدا را می بینیم  ،   عکس شهدا عمل می کنیم

 بسم رب شهدا
امشب بی تابم . اشک امانم را بریده .از منطقه عملیاتی ، از پیش
شهدابرگشتم . سراسر وجودم ناله می کنند .خودم اینجا و دلم آنجا.
خداوندا چقدر سخت است از بهشت دوباره به دنیا برگردیم . می ترسم ، ترس از اینکه دوباره دچار گناه شوم . ترس از فراموش کردن شهدا . ترس از پایمال کردن خونشان
(شهدا به خدا خودم هم ازگناه خسته ام، اگر دستگیری نکنید دوباره در باتلاق گناه غرق می شوم )
آنجا دیگر کسی نگران نیست که موهایش آشفته است و یا لباس هایش خاکی .
همه در خاک غوطه ورند .
نمیدانم خاک آنجا از جنس چه بود که لشکر نفسم را در دلم شکست داد .
چرا!! می دانم .آنجا قدمگاه یاران مهدی (عج) بود .قدمگاه مردان خدا . و قدمگاه فاطمه الزهرا (س) است .
کاروان حرکت کرد . به دوکوهه رسیدیم . آرام آرام قدم می زنم . به عکس شهدا نگاه می کنم .
درد دلم را می گویم .و آنها سکوت می کنند .
نا امید نمی شوم .
راهی طلاییه می شویم .قدم می زنم . درد دل می گویم به شهدا با چشمانی تر .
این بار هم سکوت می کنند .
دل خوش می کنم به فتح المبین و اروند و شلمچه .
این بار با فریاد در دلم ، نزد شهدا ناله می کنم .اما جز سکوت  جواب دیگری  نمی گیرم .
آشفته میشوم . گیج و مبهوتم .مگر این ها زنده نیستند ؟ چرا چیزی نمی گویند ؟ چرا سرم داد نمی کشند؟ چرا به من سیلی نمی زنند؟ چرا نمی گویند خون ما را پایمال کردید؟ چرا انقدر آرام اند ؟
 این سکوت آن ها بدترین شکنجه است برایم .
قبل ها فکر می کردم شهدا در منطقه بودند ،بدون هیچ زمینه گناهی ، خود سازی میکردند . کارشان خیلی راحت بود !!!اگر من هم جای آن ها بودم همینطور اوج می گرفتم به سوی خدا!!
 با اینجور حرف ها خودم را از گناه کردن تبرئه میکردم .
اما تازه فهمیدم خیلی از آن ها قبل از شروع جنگ به خدا رسیده بودند . در نوجوانی . در سنی کمتر از سن من .
دلم آتش گرفت . تازه فاصله خودم و شهدا را درک کردم .
 به تصمیمی جدی نیاز پیدا کردم ، برای اوج گرفتن .
اینجا همان جایی ست که مسیر زندگی تغییر می کند .
خدایا خودت میدانی که چقدر تنهایم و در دل غصه دارم .
گفتم بروم پیش شهدا آرام بگیرم .اما رفتم و آتش گرفتم .
خدایا چقدر دوکوهه آرام است .چقدر اروند پریشان است .چقدر طلاییه غصه دار است .و چقدر شلمچه مهربان است.
به شهدا گفتم شما پیش خدا عزیزید.التماسشان کردم برای ظهور آقا بیشتر دعا کنند. میدانم که اگر شهدا دعا کنند مستجاب میشود
اللهم عجل لولیک الفرج

انتظار احساس نیاز به وجود عینی وحقیقی وعملی اسلام ناب محمدی است که امروز امام زمان عهده دارش است.

نیاز انتظار یعنی به شرایط فعلی قانع نباشیم ودر جهت بهتر شدن همت مضاعف وکار مضاعف انجام دهیم.

یادمان نرود امام زمان اگر بخواهد می آید و می توانست خیلی وقت پیش از این بیاید اما چون ما نمی خواهیمش به جایی نمی رسید.

ما باید احساس نیاز کنیم.

پس بدانیم اگر چنین نیازی در وجود ما نیست چند مشکل اساسی داریم.

1-امام را نمی شناسیم.

2-نمی دانیم تکلیفمان چیست.

3-زمان شناس نیستیم.

4-فقط بلدیم حرف بزنیم واز عمل خبری نیست.

وخود هنوز سرگشته ی عشقم واین جمله برای خودم.

عشق واقعی به امام زمان ناشی از احساس نیاز کامل وانتظار کامل ونخواستن امام برای خودمان است.

عاشق باشید.

اللهم عجل لولیک الفرج