سفارش تبلیغ

بقیة الشهداء

سلام.به همه خصوصا بقیة الشهداء.

خوش بحال دکتر،حاج محمود رو می گم،پرکشید وآسوده شد از دنیای دنی.

به همه ی برو بچه های شهدایی تبریک وتسلیت می گم.

راستش دلم برا دکتر بجوری تنگ شد.

درسته چندباری بیشتر ندیده بودمش اما هروقت می دیدمش بر مشامم می رسید هر لحظه بوی شهداء

روحش شاد.

 

 

 

 

 




      

!

وقتی سر نفسم را بریدم وگفتم دیگر آسوده شده ام.

چاقو را به کناری انداختم ونشستم تا نفسی تازه کنم.

ناگهان دیدم کسی شانه هایم را شروع کرد به ماساژ دادن.

سربلند کردم ودیدم نفسم هست.

وعجیب است که از جمیع شرور فقط یکبار به خدا پناه می بریم واز این نفس اماره سه بار.

معوذتین بخوان جانا!

عیدتون مبارک




      

 

پنجاه سال عبادت کردیدو خداوند قبول کند، یک روز هم یکی از وصیت نامه ها را بگیرید ومطالعه کنید و فکر کنید

این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند و بیدار می کند ...امام خمینی(ره)

بسم الله الرحمن الرحیم

 هرفردی از افراد بشر وقتی به خود می آید از خودش می پرسد به کجا می روم به جز از این زندگی ؟به کجا می انجامد این زندگی؟

 همان طوری که پرسش از مبدا نیز فطری است این که من نبودم، پیدا شدم، چه کسی مرا پدید آورد؟ این جانب که یک تحلیل عقلی مختصر کردم، دریافتم ،کسی که به مبداء آفرینش معتقد است نمی تواند معاد را انکار کند و این افکار مرا وادار به نوشتن وصیت نامه می کند .چون حس می کنم که چند روزی دیگر در این دنیا هستم بنابراین بر آن شدم که وصیت نامه خودم را تعیین کنم که شاید این وصیت نامه بر روی یک سری از افراد تاثیر گذارد. ادامه مطلب...



برچسب ها : شهداء  ,


      

 

«خانه»

خانه ای ساخته ام کنج خرابات دلم

جای توست

 آهسته بیا

همنفس،همراه من

تا ابد با من بمان

محتاج توام

پاک وپاکیزه نمودم خانه را

صاحب قدم!

زیبا جمال!

ای صاحب حسن وکمال

تنها بیا

یک شب بمان

تا به سحر

خانه ای ساخته ام کنج خرابات دلم.

خانه را آباد کن

با یک قدم

معشوق من

زیبا ترین

مهدی من

بامن بمان تا به ابد

در خانه ام

 





برچسب ها : شعر این کمترین  ,

      

 

سکوت

مستی مگر!

کنج ویلای عشق

مست از چای خیال

باز سکوت

از تو می پرسم!

کجا هستی؟دلم!

آی ...!!!!!دلم

باز کجا رفتی؟

... .

گفتم ساکت.

سکوت کن

مست شو

عاشق

کنج ویلای عشق

خانه باش

خانه ی یار

 





برچسب ها : شعر این کمترین  ,

      

عمری گذشت، ربع قرن،مو های سرم رنگ باخته است،گمانم از ترس دلم.،محاسنم راشسته ام با آب دیده ام نمی دانستم رنگشان واقعی نیست!سپید شدند،

و دیگر این که یاد گرفتم بادل بازی نکنم زود می شکند.چند باری از دستم افتاد چون پریدم دل دیگری را بگیرم تا زمین نخورد ونشکند.

رفتم چسب خریدم.از خدا.

ارزان بود اما ارزشمند.

اشک را می گویم دلم را بااشک به هم چسباندم.

چرا می خندی.از خودت می پرسی این چرندیات چیست؟این دیوانه کیست؟

استپ!

چه کلمه ای«دیوانه»

خوب دیوانه نیستی اگ بودی که سوال نمی پرسیدی.

لبخد می زدی ومی رفتی.

در دنیای مجازی که نه اما در دنیای واقعی شما زیاد دیوانه می بینم .

همان هایی که به دل شکسته های چون ما می خندند بی سوال!




      

 

سلام. همیشه از خدا خواستم محرم حضرت زهراء بشم.

 

طلبه ای مثل من که یک عقد وجدایی چهارماه توی پرونده زندگیشه.

 

اما حالا از خودشون می خوام چون اونها از تمام ریز ودرشت،خوب وبد اعمال دفتر زندگیم که ورق پاره ای بیش نیست آگاهند.

 

وخالصانه می گوییم که ای بانوی من ای مادرم خوب می دانی دل ازاین دنیا کنده ام.وکسی را می طلبم که همچون من دل از دنیا کنده باشد وخودش را وقف دین  نموده باشد.

 

وعجب قصه ی عجیب یست قصه ی زندگی... .

 




      
   1   2      >




+ سلام.به همه ی دوستان.نمایش تمام نمای توحید در تالار کربلا.!امام حسین علیه السلام خدارا به نمایش گذاشت تمام ایات قرآن را. لایفقهون ها لا یشکرون ها

+ انتظار احساس نیاز به وجود عینی وحقیقی وعملی اسلام ناب محمدی است...