تابلوی اول.
زینب جان گریه نکن.چشم حرم به توست.
تابلوی دوم.
ذوالجناح بی سردار برگشت,دقایقی (شاید)کنترل از دست بی بی خارج شد.
تابلوی سوم.
ابن زیاد:به داد ما برسید کوفه دارد از دست می رود این خانم گویی علیست.
تابلوی چهارم.
زن ها ودختران به یکدیگر پناه می برند فقط زینب استوار ایستاده است.
تابلوی پنجم.
این دختران فروشی نیستند.
... .
یزید گریه می کند.
تابلوی ششم.
عبدالله:این زینبی نیست که به کربلا رفته بود.
----------------------------
چرا حضرت زینب نگریست؟
چرا یزید گریست؟
چرا عبدالله همسرش را نشناخت مگر حضرت زینب چقدر پیر شده بود؟
ما باید کجا گریه کنیم؟
برچسب ها :
بصیرت ,