دوران انتخابات بود،مانده بودم به چه کسی رأی بدهم،واقعأ سر درگم بودم.دوست نداشتم مثل خیلی از آدما که منتظرند یکی بگوید فلانی و بدون تحقیق به همان رأی می دهند باشم.
دوست داشتم خودم برای سرنوشت مملکتم تصمیم بگیرم.
زمان زیادی به رأی ریزی نمانده بود،همه آنها آدمهای خوب وشایسته ای بودند،اما کدام یک بهترین بود.
روز آخر بود فردا باید تصمیمم را می گرفتم،در همین افکار بودم که او به سمت من آمد،وقتی سرم را بلند کردم و مطمئن شدم که خود اوست ،سلام کردم،پاسخ داد،در دل خدا را شکر کردم چون او کسی بود که می توانست مرا در تصمیم گیری یاری کند.
می خواستم موضوع را با او در میان بگذارم اما دوست نداشتم با معیار های اوتصمیم بگیرم .بالاخر با کلی کنکاش با خودم به او گفتم.
اما اونگفت برای تصمیم درست باید چه کنم بلکه پرسید امشب پایگاه می روی؟!
منم با کمال تعجب پاسخ دادم:بله،اما چه ربطی به سوال من دارد؟
گفت: من اولین بارم است که می خواهم بیایم پایگاه بسیج اگر ممکن است با شما بیایم.
من هم قبول کردم اما جواب سوالم چه،واین در ذهن من بود که خداحافظی کرد و رفت.
پیش خودم گمان کردم شاید جواب سوالم را نمی دانست شایدم اصلا به این مسائل اهمیت نمی داد، تصمیم گرفتم از این موضوع مطمئن شوم واگر مسئله ای در این باره برایش پیش آمده حلش کنم .
بالاخره شب شد،سر کوچه منتظر من ایستاده بود ،بعد از احوال پرسی گفت:جواب سوالت را خواهی گرفت،من منتظر بودم بشنوم و سکوت تنها صدایی بود که از او می شنیدم.
دم در وقتی می خواستیم وارد شویم گفت: از بچه ها به پرس بسیجی!نمی دانستم منظورش از این کار چیست؟وارد شدیم با همه دست داد حتی با بچه هایی که از اوخیلی کوچکتر بودند.بعد هم گوشه ای نشست .
کمی که از زمان جلسه گذشت ومن احساس کردم که می توانم سوالم را مطرح کنم.از همه خواستم ساکت باشند وبعد گفتم:به نظر شما کدام یک از معیارها می تواند ما را یاریکند تا بتوانیم فردی شایسته وبایسته برای امور کشورمان ودر نهایت خودمان انتخاب کنیم؟
هر کس جوابی داد،یکی گفت:«کسی که اعتقادات مذهبی خوبی داشته باشد».
یکی دیگر گفت:«کسی که فهم سیاسی بالاتر داشته باشد».
همه جواب دادند واو هم چنان ساکت بود ومن هنوز قانع نشده بودم.به او اشاره کردم وپرسیدم نظر شما چیست بسیجی؟
وسخن او اینگونه آغاز شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
ولایت فقیه،ولایت فقیه،ولایت فقیه،باید دید وتحقیق کرد چه کسی سیاست واعتقادش در راه وروش ولایت فقیه است وباید دید آن فرد چقدر خودش را نسبت به ادامه راه شهداء مسوول می داندوچه قدر ملتش را می شناسد .کسی که در این موارد ومواردی که بسیار از شماها ملاک قرار می دهید نمره بالاتری کسب کرد اورا می توان شایسته این منصب دانست.این فرد باید فردی باشد که آحاد ملت وقتی درباره او اظهار نظر می کنند،اوراپیرو ولایت فقیه وشهداء بیابندودر تمام اعمال سیاسی خودش این دو مورد را نمایان سازد.اما یادتان نرود که درجه اول همه این معیار ها رضای خداست،پس اول مطمئن شوید چه کسی برای رضای خدا آمده است.
بعدهم صلوات فرستادواز همه معذرت خواست به دلیل اینکه سخنرانی کرد.
من بهترین معیار را از زبان او شنیدم، نه من، بلکه همه آن افرادی که آنجا بودند.
جلسه تمام شد وما باز باهم هم راه شدیم ، احساس گناه می کردم،به خاطر آن سوءظن هایی که نسبت به او داشتم،اما او لب به سخن گشود البته نه با من بلکه با خدا.
می گفت :«خدایا امیدوارم به اینکه این سخنان من برای رضای تو باشد نه برای شهرت من.
خدایا امیدوارم از گناهان من درگذری که من از تمام گناهان بنده های تو در حق خودم گذشتم.
وقتی این را شنیدم اشک هایم سرازیر شد هنوز کسی را با چنین خصلت هایی ندیده بودم .
تا خانه به این می اندیشیدم که من با پنج سال پایگاه رفتن بسیجی هستم یا او که اولین بارش بود.