!

وقتی سر نفسم را بریدم وگفتم دیگر آسوده شده ام.

چاقو را به کناری انداختم ونشستم تا نفسی تازه کنم.

ناگهان دیدم کسی شانه هایم را شروع کرد به ماساژ دادن.

سربلند کردم ودیدم نفسم هست.

وعجیب است که از جمیع شرور فقط یکبار به خدا پناه می بریم واز این نفس اماره سه بار.

معوذتین بخوان جانا!

عیدتون مبارک