هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.

روزهای سختی است همه انتظار دارند که کمکشان کنم برایشان کاری انجام بدهم.

بعضی ها گمان می کنند به خاطر کدورت وکینه است.که  سرمان به زیر افتاده است.

وبعضی ها چقدر بی انصاف اند ، می گویند "شما بدهکارید به این نظام"

خدایا چقدر غریب مان کردی تا قریب تو شویم.

وامروز تنهای تنهایم.

خیلی از خوب ها بد  می کنند. واما خوب های خوب کمند وگمنام در گمنامی.

انگار سالها خرجمان را داده اند ،منت می گذارند سرمان.

ای دل آرام بگیر درد را باید کشید نباید گفت!ای دل مرد باش.

دیگر هیچ نگو که باز اگر آشکارا بگویی "درد" پتکی محکمتر برسرت فرود می آورند.آن خوبان.

ای دلم که سالهاست با هم یاریم و جز در خانه دوست جایی نداریم. بیا باری دیگر برویم سر همان سجاده در همن لحظه شکستنت ،محضر همان وجود آشنا بگوییم لااله الا الله که تمام حقیقت در این کلام پنهان است و حضرت وجود آگاه به آن.

انتهی"

منتظر می مانم.

صبح نزدیک است.

شاید دل تو تنگ شده.

مثل من.

که دلتنگ توام.

یاد سیلی کبودم کرده.

طاقتم طاق شده.

صبر من لبریز است.

منتظر می مانم.

اللهم عجل لولیک الفرج

مادر در وصفت تو غلو نکرده ام اگر بگویم کفوا احد

مادر بی راه نرفته ام اگر بگویم بالاتر از قرآن تویی

دلیلم نزول توست بعد قرآن

مادر تمام قرآن توی اما

چشم بینایی نیست از آن ِ دلم

این دلم کورشده مهر بطالت خورده

مادرم بهانه می گیرم باز

با بهانه فاصله می گیرم باز

امروز که قطره اشک سرازیر شداز چشمانم

بایاد شما بود که افتاد دستانم

گفتم که چقدر سخت بود مادر دعا کند وفرزند بگوید آمین.

اللهم عجل وفاتی تو کشت مرا مادر سریعا

یکی از مسئولان جهاد خراسان چنین می گوید:

بعد از عملیات طریق القدس، جهاد خراسان برای اداراه ی ستادش در منطقه جنوب با مشکلاتی مواجه گردیده بود. ما احساس کردیم بهترین فردی که شایسته تصدّی این مسئولیت را دارد، ایشان هستند.در حین مشورت با سایر مسئولان بودیم که ناگهان شهید ساجدی وارد اتاق شد و در ضمن صحبت های ما ، خود ایشان پیشنهاد کردند که اگر اجازه بدهید من این مسئولیت را قبول می کنم. گفتیم که آمادگی اعزام را دارید؟ گفتند که همین الآن؛ سپس شهید بزرگوار به خانه رفت و فردای آن روز به منطقه اعزام گردید.