قلم به دست گرفتم که خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامه ای جدا بنویسم
اگر چه اشکِ توسل امان نمی دهد اما
خدا کند بتوانم، نامه را بنویسم

به کارنامه ی خود رنگی از بقا ندارم
مگو که چند خط از جرم و از خطا بنویسم
به نامه ی عمل خود نگاه کردم و گفتم
که از کجا بنگارم که از کجا بنویسم 


ولی به خاطرم آمد که عرض حاجت خود را
بر آستانه ولی نعمتم رضا بنویسم
طبیب  دل عاشقان، اجازه بفرما
که چند جمله ای از دردِ بی دوا بنویسم 


منی که شرم نکردم ز خون شهیدان
چگونه قصه ی جانسوز کربلا بنویسم
وبلاگ پاک روان