سفارش تبلیغ

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی صاحب نظر ،منتظردعای منتظران است.

خدایا گمان می کردم فقط من منتظر او هستم.!!

ولی آن شب،ولی آن شب خودم دیدم که او بیش از من منتظر بود.

تا دعایی برای ظهورش بکنم.

خدای من،خدای من عجب دلش پرغم بود!

چه کردیم ما برآن صاحب امر ،برآن حجت حق،خدایا!

خدایا او همیشه ناظر ماست ولی ماحضورش را  هرگز نمی بینیم.

عجب از دل بی چاره ما که بر درگاه حق ناله ندارد برای صاحب عصر.

خدایا لطف کن که او مرادر جمع یاوران خودقرار دهد.




      

گاهی گرفتار"وخدتنی الدنیا بغرورها"می شویم.شاید از کاهی کمی بیشتر.

دل از رنگ خدا خالی میشود ورنگ آبرنگ متاع قلیل ذلیل دنیارا به خود می گیرد.

گاهی نفس بند می آید از دست نفس.

آه!ای نفس.که مرا با خود به ناکجاآباد می کشانی.

"وامات قلبی"

خدایا.ای رفیق دیر اشنای تنهایی ها.ای فرشته تر از هر فرشته ای.

بیادوباره قرار بگذاریم.

بیا .

دوباره منم.توبه شکن قدیمی.

آمدم آدم آمدم.

آمدم تا "فاحیه به توبة منک"

دنیا!این عجوزه بزک کرد به غالیه وآهنگ.

مرا فریفته.

خدایا میشنوی.دنیای دنی مرا ماندنی کرده.

اما کورسویی از نور عشق هنوز میتابد. از کنه کنج دلم.

نوریست از ذکر.

از ذکری غریب قریب.

اللهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم

 




      

برایم دعا کنید.

رضایت خدا را بجوییم نه خلق را.

خلق بی انصاف را.!

خدایا توهم به وبلاگ من سر می زنی خوب می دانم.خودت برایم دعا کن.

تا در این بهبوهی محیب سربلند بیرون بیایم.فقط تو قادری تا دستم را بگیری.

دستم رابگیر.

عبد تو ابوالفضل




      

http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=a21a6a8e53b5ab6eb120afd44ee5958f

عکس هایی زیبا از قرآن کریم

کلیک کنید

http://www.3erat.com/gallery/%d8%b9%d9%83%d8%b3-%d9%87%d8%a7%d9%8a%d9%8a-%d8%b2%d9%8a%d8%a8%d8%a7-%d8%a7%d8%b2-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86-%d9%83%d8%b1%d9%8a%d9%85.html




      

 

 

قرآن:

اگر خداوند حکیم در کلام وحی فرمود اعمال همه انسان‌ها و آثار آن اعمال تا قیامت و همه چیز را نزد «امام مبین» جمع می‌کنم و پیامبرش (ص) فرمود مصداق این آیه علی و اولاد او (علیهم السلام) هستند، پس حتماً باید این امام در تمامی زمان‌ها وجود داشته باشد.

«إِنَّا نَحْنُ نُحْیی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیءٍ أحْصَینَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ» (یس، 12)

ترجمه: آرى ماییم که مردگان را زنده مى‏سازیم و آنچه را از پیش فرستاده‏اند با آثار [و اعمال]شان درج مى‏کنیم و هر چیزى را نزد امام روشن برشمرده‏ایم.

یا اگر فرمود که در آخرت هر امتی را با امامش محشور می‌کنم، معلوم می‌شود که اولاً همگان از امامی حق یا باطل پیروی می‌کنند و ثانیاً محال است که امّتی بدون امام حق بماند:

«یوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی کِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُوْلَئِکَ یقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلًا» (الإسراء، 71)

ترجمه: [یاد کن] روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان فرا مى‏خوانیم پس هر کس کارنامه‏اش را به دست راستش دهند آنان کارنامه خود را مى‏خوانند و به قدر نخک هسته خرمایى به آنها ستم نمى‏شود.

یا اگر فرمود در شب قدر ملائک و روح را نازل می‌کنم و در امر کلیه امور عالم هستی را ابلاغ می‌کنم، معلوم می‌شود باید مهبطی برای  این نزول و دریافت اوامر و احکام الهی باشد که حتماً انسان کامل است.

«تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ» (القدر،4)

ترجمه: در آن [شب قدر] فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر کارى [که مقرر شده است] فرود آیند.

حدیث:

وقتی پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: «وَمَنْ مَاتَ وَ لَم یَعرف امام زمانه مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً - هر کس امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است»، معلوم است که برای هر عصر و زمانی باید امامی باشد. چنان چه حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند:

«اَللّهُمَ بَلی لاتَخْلُو الاَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلّه بِحُجَهٍ ، اِمّا ظاهِراً مَشْهوراً وَ اِمّا خائِفاً مَغْمُوراً ، لِئَلاً تَبْطُلَ حُجَجُ اللّهِ وَ بَیناتُهُ»؛(نهج البلاغه، خطبه 147)

ترجمه: آری خداوندا! زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست که برای خدا با برهان روشنج قیام کند. آن حجت و امام یا ظاهر و مشهور و یا ترسان و مستور است.»

عقل و حکمت:

محال است که خداوند علیم، حکیم و هادی، لحظه‌ای عالم خلقت را بدون خلیفه و انسان‌ محتاج و مختار را بدون هادی رها کند و سپس از آنها انتظار رشد نیز داشته باشد و مؤاخذه نماید. لذا امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:

«اِنَّ اللّهَ لایخلِی اَرْضَهُ مَنْ حُجَّهِ طَرْفَهَ عَینٍ ، اِمّا ظاهِرٌ وَ اِمّا باطِن» (بحارالانوار 47/41)

ترجمه: به درستی که خداوند متعال زمین را به اندازه‌ی یک چشم زدن از حجت خالی نمی‌گذارد، خواه ظاهر باشد یا پنهان.

و یا می‌فرمایند: «اگر مردم زمین تنها دو کس باشند یکی از آن دو امام است و فرمود: آخرین کسی که بمیرد امام خواهد بود تا کسی بر خدای عزوجل احتجاج نکند که او را بدون حجت واگذاشته است.» (اصول کافی/ ص 254-253)

تاریخی:

پس از آیات و روایات و دلایل عقلی و حِکَمی بر ضرورت وجود انسان کامل در هر عصر و زمان که امام و پیشوای مردم باشد، نوبت به اقوال تاریخی می‌رسد.

بدیهی است که شیعه با توجه به اعتقاد راسخ به استمرار امامت در اهل بیت (ع) و دلایل و مستندات حدیثی و تاریخی هیچ شکی در این میلاد ندارد، لذا بهتر است فقط به چند نقل کوتاه از منابع اهل سنت اشاره گردد. البته نه منظور این نیست که الزاماً بیان آنها سند صحت است، بلکه برای آن که معلوم شود آنها نیز اذعان کرده‌اند، اما ...:

*- شیخ سلیمان قندوزی گوید: «خبر معلوم و مسلّم، در نزد موثّقان، این است که ولادت قائم(ع)، در شب نیمه شعبان سال 255 هجری قمری، در شهر سامرّا واقع شده است.» (ینابیع المودّة، قندوزی، ج3، ص144)

*- علی بن حسین مسعودی (مورّخ شهیر اهل سنت،) نوشته است:"در سال 260 ابومحمد حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بی علی بن ابیطالب علیهم السلام، در زمان خلافت معتمد عباسی درگذشت. او به هنگام درگذشت، 29 سال داشت، و او پدر مهدی منتظر است."("مروّج الذّهب"، مسعودی، ج4، ص199)

*- عبدالوهاب شعرانی به نقل از علمای به نام اهل تسنن می‌نویسید: «مهدی، فرزند حسن عسکری است که در نیمه­ی شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هـ . ق متولد شد و زنده باقی خواهد ماند تا با عیسی علیه السلام ظهور کند و اکنون که سال نهصد و پنجاه و هشت هجری است، هفتصد و سه سال از عمر شریف او می­گذرد» (الیواقیت و الجواهر – در شرح آرای اکابر اهل تسنن)

 

*- سبط ابن جوزی حنفی می‌نویسد: «حضرت حجّت مهدی، محمد بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب است کنیه او ابوعبدالله و ابوالقاسم است و اوست حضرت حجت و صاحب الزمان و قائم منتظَر» سپس از عبدالله ابن عمر روایتی نقل می‏کند که از رسول گرامی اسلام که «در آخر الزمان مردی از فرزندان من قیام می‏کند که نامش همانند نام من و کنیه‏اش همانند کنیه من است و زمین را از عدل و داد پر می‏کند پس از آنکه از ظلم و جور پر شده است»، (تذکرة الخواص، چاپ بیروت سال 1401 ه.ق ص 325)

 

برای اثبات حضور امام به لینک مقابل مراجعه کنید   http://tanhamonji.persianblog.ir/post/111




      

ویژگی‌ها و خصوصیات‌ امام‌ حسین‌ (ع(

حسین‌، ماه‌ درخشان‌ بود و جمالش‌ سر آمد زیبایی‌ها

انا الحسین‌ بن‌ علی‌ بن‌ ابی‌

طالع‌ البدر بأرض‌ العرب‌

ـ من‌ حسین‌، پسر علی‌ بن‌ ابی‌ طالبم‌ (و) ماه‌ درخشان‌ عربم‌.

در این‌جا نمونه‌هایی‌ از زیبایی‌ جمال‌ او را نظاره‌ می‌کنیم‌:

الف‌) سیما: حسین‌ (ع) چهره‌ای‌ چون‌ چهره‌ رسول‌ خدا (ص) داشت‌؛ آن‌ گونه‌ که‌مادرش‌ در کنار گهواره‌ فرمود: «أنت‌َ شبیه‌ بِاَبی‌». واین‌ شباهت‌ زبانزد همگان‌ بود. انس‌ بن‌مالک‌، امام‌ را نسبت‌ به‌ برادرش‌ شبیه‌ تر به‌ پیامبر می‌دانست‌ و می‌گفت‌: «أما انَّه‌ کان‌أشبههما بالنبی‌َّ».

توصیف‌ امام‌ حسین‌ (ع) از چهرة‌ پیامبر، حکایت‌ گر سیمای‌ حسین‌ است‌. آن‌حضرت‌ فرمود:

«کان‌ رسول‌ الله أحسن‌ ما خلق‌ الله خلقا؛ رسول‌ خدا خوش‌ سیما ترین‌ مخلوق‌ خدابود».

ب‌ ـ نور: حسین‌ نور بود، نوری‌ که‌ هم‌ زمان‌ با نور رسول‌ خدا (ص) پدیدار شد. چنین‌هم‌ سانی‌ واتحاد، تفسیر این‌ سخن‌ پیامبر است‌ که‌ فرمود: «حسین‌ منی‌ وانا من‌ حسین‌ ؛حسین‌ از من‌ است‌ و من‌ از حسین‌».

پیشینة‌ نور حسین‌، قبل‌ از خلقت‌ آدم‌ است‌: «خلقکم‌ الله انواراً فجعلکم‌ بعرشه‌محدقین‌».

آن‌ حضرت‌ در پاسخ‌ پرسش‌ «حبیب‌ بن‌ مظاهر» دربارة‌ چگونگی‌ اهل‌ بیت‌ پیش‌از خلقت‌ ، چنین‌ فرمود:

«کنّا اشباح‌ نور ندور حول‌ عرش‌ الرحمن‌، فنعلم‌ للملائکه‌ التسبیح‌ والتهلیل‌والتحمید؛

ما اشباح‌ نور بودیم‌ که‌ پیرامون‌ عرش‌ خدای‌ سبحان‌ طواف‌ می‌کردیم‌ و به‌فرشتگان‌ «سبحان‌ الله» و «لا اله‌ الا الله» و «الحمدالله» می‌آموختیم‌ ».

درخشش‌ نور حسین‌ به‌ هنگام‌ حمل‌ وی‌، در چهرة‌ زهرا (س‌) نیز نمایان‌ بود.پیامبر می‌فرمود:

«فانّی‌ اری‌ فی‌ مقدم‌ وجهک‌ ضوءاً وذلک‌ انّک‌ ستلدین‌ حجة‌ لهذا الخلق‌؛ دخترم‌!در پیشانی‌ تو درخشندگی‌ خاصی‌ می‌بینم‌. این‌ نور نشان‌ِ آن‌ است‌ که‌ به‌ زودی‌، حجت‌ خدابر مردم‌ را به‌ دنیا خواهی‌ آورد».

زیبایی‌ جمال‌ امام‌ حسین‌ (ع) در قتلگاه‌ بدان‌ حد بود که‌ در وصف‌ آن‌ گفته‌ شده‌است‌:

«انّی‌ ما رایت‌ قتیلاً مضحماً بالدم‌ والتراب‌ انور وجهاً منه‌؛ تا کنون‌ هیچ‌ کشتة‌ به‌خاک‌ و خون‌ غلتیده‌ ای‌ رابه‌ نورانیت‌ سیمای‌ او ندیدم‌

ج‌) خاندان‌: برجستگی‌ وبی‌ مانندی‌ خاندان‌ نیز جلوه‌ ای‌ خاص‌ به‌ حسین‌ (ع)بخشیده‌ بود . به‌ گفتة‌ ابن‌ عساکر، روزی‌ پیامبر، حسین‌ را برشانة‌ خود گذارد و در برابر مردم‌فرمود:

«هذا الحسین‌ بن‌ علی‌: خیر النّاس‌ جداً وخیر الناس‌ جدَّة‌: جده‌ُ محمد رسول‌ الله،سید النبیین‌ وجدته‌ خویلد، سابقه‌ نساء العالمین‌...».

امام‌ حسین‌ (ع) نیز در عرصه‌های‌ گوناگون‌، از خاندان‌ طاهر خود یاد ، وبدان‌افتخار می‌کرد:

من‌ له‌ جدّ کجدی‌ فی‌ الوری‌او کشیخی‌ فانا ابن‌ القمرین‌

فاطم‌ الزهرا امی‌ وابی‌قاصم‌ الکفر ببدر وحنین‌

ـ در میان‌ همگان‌ کیست‌ که‌ جدی‌ مانند جد من‌ یا معلمّی‌ همچون‌ علی‌ (ع)داشته‌ باشد. من‌ فرزند دو ماه‌ تابناکم‌. ـ مادرم‌ فاطمه‌ زهرا (س‌) وپدرم‌ در هم‌ کوبندة‌ کفردر «بدر» و «حنین‌ بود».

د ـ فضیلت‌ : حسین‌ (ع) تک‌ سوار میدان‌ فضیلت‌هاست‌

سبقت‌ُ العالمین‌ الی‌ المعالی‌بحسن‌ خلیقة‌ٍ وعلوّ همه‌

ولاح‌ بحکمتی‌ نور الهدی‌ فی‌لیال‌ فی‌ الضلاله‌ مدلهمه‌

یرید الجاحدون‌ لیطفوه‌ویابی‌ اتته‌ الا ان‌ یتمه‌

ـ به‌ سوی‌ مدارج‌ عالی‌ کمال‌، از راه‌ نیک‌ سرشتی‌ و بلند همتی‌ بر همه‌ جهانیان‌پیشی‌ گرفتم‌. در شب‌های‌ تیره‌ گمراهی‌ ، نور هدایت‌ الهی‌ با حکمت‌ من‌ نمودار شد.

ـ منکران‌ بداندیش‌ می‌خواهند آن‌ را خاموش‌ کنند، ولی‌ خدای‌ سبحان‌نمی‌خواهد، جز آن‌ که‌ آن‌ را کامل‌ گرداند. در فرازی‌ دیگر چنین‌ فرمود:

ان‌ ابن‌ الذی‌ قد تعلمون‌ مکانه‌ولیس‌ علی‌ الحق‌ المبین‌ طخاء

ـ من‌ فرزند رادمردی‌ هستم‌ که‌ منزلت‌ اورا می‌دانید و بر حقی‌ که‌ آشکار است‌، هیچ‌ابر تیره‌ ای‌ نیست‌

حسین‌ (ع) جلوة‌ پروردگار

در زیارت‌ عاشورا می‌خوانیم‌ : «السلام‌ علیک‌ یا ثار الله وابن‌ ثاره‌؛ سلام‌ بر تو ای‌حسینی‌ که‌ خون‌ خدا و فرزند خون‌ خدایی‌،» چرا به‌ حسین‌ (ع) «ثار الله» گفته‌ می‌شود؟هنگامی‌ که‌ انسان‌ دل‌ از غیرخدا ببرد و جز به‌ او دل‌ نبندد ، تمام‌ اعضا وجوارح‌ او الهی‌می‌شود؛ به‌ گونه‌ ای‌ که‌ محبوب‌ او دوستدار خدا می‌ شود و خدا نیز او را دوست‌ خواهدداشت‌.» در حدیث‌ قدسی‌ ا´مده‌ است‌: «فاءذا احببتُه‌ کُنت‌ سمعه‌ُ الذی‌ یَسمع‌ُ به‌ وبصرَه‌ُ الذی‌یُبصرُ به‌ ولسانه‌ الذی‌ ینطق‌ُ به‌ ویده‌ُ الّتی‌ یبطش‌ُ بها ان‌ْ دعانی‌ أحبتُه‌ وان‌ سألنی‌اعطیتُه‌»؛ پس‌ هنگامی‌ که‌ دوست‌ بدارم‌ او را ، من‌ گوش‌ او می‌شوم‌، همان‌ گوشی‌ که‌ با آن‌می‌شنود، من‌ چشم‌ او می‌گردم‌، همان‌ چشمی‌ که‌ با آن‌ می‌بیند و زبانش‌ می‌شوم‌، همان‌زبانی‌ که‌ با آن‌ سخن‌ می‌گوید و دست‌ او می‌گردم‌، همان‌ دستی‌ که‌ با آن‌ بگیرد، اگر دعا کنداجابتش‌ کنم‌ و اگر از من‌ خواهشی‌ نماید، به‌ او عطا نمایم‌.

حسین‌ (ع) به‌ تمام‌ معنا از همه‌ چیز گذشت‌ و دل‌ به‌ دوست‌ سپرد، لذا همة‌ وجود اوالهی‌ گردید و به‌ همین‌ خاطر می‌گوییم‌: «خون‌ او ، خون‌ خداست‌

«وابن‌ ثاره‌: حسین‌ (ع) فرزند خون‌ خداست‌، فرزند کسی‌ هست‌ که‌ مظهر، آیینه‌ ونمایندة‌ جمیع‌ صفات‌ و کمالات‌ حق‌ تعالی‌ است‌، چنان‌ که‌ خود حضرت‌ می‌فرماید: «اناعین‌ الله الناظرة‌؛ من‌ چشم‌ بینای‌ حقّم‌ »؛ «انا اذن‌ الله الواعیه‌؛ من‌ گوش‌ شنوای‌ حقم‌ » و«انا ید الله الباسطه‌ من‌ دست‌ گسترده‌ حقم‌».

حضرت‌ سید الشهدا (ع) انسان‌ منحصر به‌ فرد و نمونه‌

«حضرت‌ سید الشهدا انسان‌ منحصر به‌ فرد و نمونه‌ ای‌ بود که‌ فضایل‌ ومناقب‌،معجزات‌ و کرامات‌، مکارم‌ اخلاق‌ و محامد اوصاف‌، محبوبیت‌ و نفوذ اجتماعی‌ و اعتراف‌دشمنان‌ به‌ شخصیت‌ بی‌ نظیر آن‌ حضرت‌ نشانی‌ از «والوتر الموتور» است‌. آن‌ شخصیتی‌که‌ در کنار «آیة‌ مودت‌» «در میان‌ اهل‌ البیت‌» همراه‌ با «آیة‌ تطهیر» و در جای‌ دیگر «آیة‌مباهله‌» قرار دارد و همة‌ اینها نشان‌ِ مقام‌ و مرتبت‌ سید الشهدا است‌. پس‌ حسین‌ (ع) نیزدر فضایلی‌ که‌ آیات‌ شریفة‌ قرآن‌ در مورد حضرت‌ پیامبر (ص) و پدر و مادر بزرگوارشان‌ ذکرکردند، شریک‌ می‌باشند.

آنچه‌ حائز اهمیت‌ است‌، این‌ که‌ چرا حضرت‌ سید الشهدا را «الوتر الموتور» یعنی‌شخصیت‌ منحصر به‌ فرد می‌دانیم‌، با توجه‌ به‌ این‌ که‌ در کنار شخصیت‌هایی‌ هم‌ چون‌،سایر ائمة‌ طاهرین‌ : نیز هر کدام‌ در زمان‌ خودشان‌ مأمور نشر معارف‌ و حقایق‌ اسلام‌بودند و سر انجام‌، زندگی‌ پربرکت‌ آنها نیز به‌ شهادت‌ خاتمه‌ یافت‌. همة‌ ائمة‌ طاهرین‌ :مظهر اسما وصفات‌ حق‌اند و حسین‌ (ع) نیز همین‌ گونه‌ است‌. آنچه‌ باعث‌ شده‌ که‌ ایشان‌را «والوتر الموتور» بگویند، نحوة‌ شهادت‌ و قیام‌ با برکت‌ حضرت‌ بود که‌ در آن‌ مقطع‌ ازتاریخ‌، آن‌ چنان‌ آثاری‌ از خود بر جای‌ گذاشت‌ که‌ اگر این‌ شهادت‌ واقع‌ نمی‌شد، امروزاثری‌ از اسلام‌ باقی‌ نمانده‌ بود واین‌، حضرت‌ سید الشهدا بود که‌ با شهادت‌ خود، فرزندان‌دلبند واصحاب‌ با وفایش‌، اسلام‌ را بیمه‌ نمود. لذا پیامبر (ص) بقا ودوام‌ مکتب‌ حیات‌بخش‌ اسلام‌ واهداف‌ و برنامه‌ های‌ خود را در وجود مقدس‌ ابا عبدالله (ع) خلاصه‌ نموده‌،فرمود: «حسین‌ منی‌ وانا من‌ حسین‌».

امام‌ حسین‌ (ع) وکرامات‌ همة‌ انبیا:

تمام‌ مقامات‌ وکراماتی‌ که‌ برای‌ انبیای‌ الهی‌ بوده‌، خداوند به‌ امام‌ حسین‌ (ع)عنایت‌ فرموده‌ است‌؛ به‌ عنوان‌ مثال‌، انبیا دارای‌ مقام‌ عصمت‌ می‌باشند. امام‌ حسین‌ (ع)وسایر ائمه‌ نیز مصون‌ از خطا و اشتباه‌، واز مقام‌ عصمت‌ برخوردارند. از دیگر خصوصیات‌انبیا، اعجاز می‌باشد که‌ برای‌ صدق‌ گفتار خویش‌ از طرف‌ خداوند متعال‌ به‌ آنها داده‌ شده‌است‌. امام‌ حسین‌ (ع) دارای‌ این‌ مقام‌ چه‌ در زمان‌ حیات‌، وبعد از شهادت‌ می‌باشد و این‌معنا مسلم‌ و متواتر است‌ و صدور چنین‌ معجزه‌هایی‌ از آن‌ حضرت‌ ، که‌ همه‌ شعاع‌ حقیقی‌امامت‌ است‌، دور از انتظار نمی‌باشد.

از دیگر مقامات‌ حضرت‌، بر خوردار بودن‌ از علم‌ «لدنی‌» است‌ که‌ از نوع‌ علوم‌ انبیامی‌باشد.

ائمة‌ اطهار : افضل‌ از تمام‌ انبیا واولیا، غیر از رسول‌ خدا می‌باشند وکامل‌ ترین‌مظهر، جلوه‌ آینه‌ و نمایندة‌ صفات‌ و کمالات‌ حق‌ تعالی‌ هستند، ولی‌ انبیا غیر ازحضرت‌محمد (ص) جلوة‌ بعضی‌ از صفات‌ الوهیت‌ بوده‌اند. درواقع‌ ائمه‌ اطهار : وارث‌علم‌ پیامبر خاتم‌ و اوصیای‌ پیشین‌ هستند. اسم‌ اعظم‌ الهی‌، به‌ طور تمام‌ و کمال‌ آن‌ درنزد ائمه‌ می‌باشد؛ چنانکه‌ امام‌ حسن‌ عسگری‌ (ع) می‌فرماید:

«اسم‌ الله الاعظم‌ ثلاثة‌ و سبعون‌ حرفاً، کان‌ عند آصف‌ حرف‌ٌ، فتکلم‌ به‌ فانخرقت‌له‌ الارض‌ فیما بینه‌ وبین‌ سُبا، فتناول‌ عرش‌ بلقیس‌ُ حتّی‌ صیره‌ الی‌ سلیمان‌، ثم‌ انبسُطت‌ٍالارض‌ فی‌ أقل‌ِّ من‌ طرفة‌ عین‌، وعندنا منه‌ اثنان‌ و سبعون‌ حرفاً وحرف‌ٌ عند الله مستأثر به‌فی‌ علم‌ الغیب‌ِ؛ «اسم‌ اعظم‌ خدا هفتاد و سه‌ حرف‌ است‌؛ ا´صف‌ یک‌ حرف‌ را داشت‌ و چون‌آن‌ را به‌ زبان‌ آورد ، زمین‌ میان‌ او و شهر «سبا» شکافته‌ شد. او تخت‌ بلقیس‌ را به‌ دست‌گرفت‌ و به‌ سلیمان‌ رسانید و سپس‌ زمین‌ گشاده‌ گشت‌. این‌ عمل‌ در کمتر از چشم‌ به‌ هم‌زدنی‌ انجام‌ شد و نزد ما هفتاد و دو حرف‌ از اسم‌ اعظم‌ است‌ و یک‌ حرف‌ نزد خداست‌ که‌ درعلم‌ غیب‌ به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است‌».

واز دیگر مقامات‌، شفاعت‌ می‌باشد، همان‌ گونه‌ که‌ به‌ شفاعت‌ پیامبر، گناه‌ کاران‌مورد عفو الهی‌ قرار گرفته‌ و به‌ بهشت‌ داخل‌ می‌گردند. امام‌ حسین‌ (ع) و بقیه‌ائمه‌اطهار: نیز دارای‌ این‌ مقام‌ می‌باشند.

مکارم‌ الاخلاق‌ سید الشهدا

حضرت‌ ابی‌ عبدالله در سجایای‌ نفسانی‌ چون‌ پدرش‌ مرتضی‌ علی‌ بود و در مکتب‌جدش‌ رسولالله (ص) تربیت‌ شده‌ بسیار متواضع‌ و خاشع‌ وبخشنده‌ و باگذشت‌ ، مهربان‌،شجاع‌ وبا شهامت‌، فروتن‌ وبا عزت‌ نفس‌ و جوانمرد ، آزاده‌ و با فضیلت‌ بود.

مجلسی‌ می‌نویسد: یک‌ روز امام‌ حسین‌ عبور می‌کرد که‌ گروهی‌ نان‌ خشک‌ در عباریخته‌ می‌خوردند و چون‌ حسین‌ رسید، گفتند: هلم‌ یا ابن‌ رسول‌ الله، پسر پیغمبر ا´مد کنارآنها نشست‌ و با آنها هم‌ غذا شد و این‌ را خواند: «اءن‌ الله لا یحب‌ المستکبرین‌ ثم‌ قال‌ قداجبتکم‌ فاجیبونی‌» .

فرمود: خداوند گردن‌ کشان‌ و متکبران‌ را دوست‌ ندارد. اکنون‌ شما هم‌ به‌ مهمانی‌من‌ حاضر شوید، چون‌ آنها به‌ خانه‌ حسین‌ بن‌ علی‌ آمدند، فرمود: برای‌ آنها انواع‌ غذا تهیه‌کنید آنها را با اطعام‌ واکرام‌ خشنود ساخت‌.

ابن‌ شهر آشوب‌ می‌نویسد : امام‌ حسین‌ (ع) به‌ عیادت‌ اسامة‌ بن‌ زید رفت‌، او گفت‌:

«واغماه‌ فقال‌ له‌ الحسین‌ وما غمک‌ یا اخی‌» حسین‌ فرمود: غم‌ تو چیست‌؟ گفت‌:شصت‌ هزار درهم‌ مدیونم‌. حسین‌ (ع) فرمود: بر عهده‌ من‌ که‌ ادا کنم‌، گفت‌: می‌ترسم‌مدیون‌ مرده‌ باشم‌ «فقال‌ الحسین‌ لن‌ تموت‌ حتی‌ اقضیها عنک‌» دستور داد آن‌ مبلغ‌ راآوردند و تا زنده‌ بود دین‌ او را ادا کرد.

.




      

مروت‌ امام‌ حسین‌ (ع(

 

«مروت‌ مفهوم‌ خاصی‌ دارد و غیر از شجاعت‌ است‌، گواین‌ که‌ معنایش‌ مردانگی‌است‌، ولی‌ مفهومی‌ خاص‌ دارد. ملای‌ رومی‌ از همه‌ بهتر آن‌ را مجسم‌ کرده‌ است‌، آنجا که‌داستان‌ مبارزه‌ علی‌ (ع) با عمر وبن‌ عبدود را نقل‌ می‌کند که‌ علی‌ (ع) روی‌ سینه‌ عمرومی‌نشیند و او روی‌ صورت‌ حضرت‌ ا´ب‌ دهان‌ می‌اندازد، بعد حضرت‌ از جا حرکت‌کند ومی‌رود و بعد می‌آید. این‌ جاست‌ که‌ ملای‌ رومی‌ شروع‌ می‌کند به‌ مدیحه‌ سرایی‌، و یک‌بیت‌ از شعرش‌ چنین‌ است‌:

 

در شجاعت‌ شیر ربانیستی‌در مروت‌ خود که‌ داند کیستی‌

 

در شجاعت‌ تو شیر خدا هستی‌، در مروت‌ کسی‌ نمی‌تواند تو را توصیف‌ کند که‌چقدر جوانمرد و آقا هستی‌. مروت‌ این‌ است‌ که‌ انسان‌ به‌ دشمنان‌ خودش‌ هم‌ محبت‌بورزد.

 

ولی‌ فرمان‌ اسلام‌ از این‌ بالاتر است‌، اگر به‌ اسلام‌ نزدیک‌ تر می‌شد، چنین‌می‌گفت‌: با دوستان‌ مروت‌، با دشمنان‌ هم‌ مروت‌ و مردانگی‌ . اینک‌ ابا عبدالله در وقتی‌ که‌دشمنش‌ تشنه‌ است‌، به‌ او آب‌ میدهد، معنایش‌ مروت‌ است‌ این‌ بالاتر از شجاعت‌ است‌،همان‌ طور که‌ علی‌ (ع) این‌ کار را کرد.

 

صبح‌ عاشورا بود. اول‌ کسی‌ که‌ به‌ طرف‌ خیمه‌های‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) دوید تاببیند اوضاع‌ از چه‌ قرار است‌ «شمر بن‌ ذی‌ الجوشن‌ » بود. وقتی‌ از پشت‌ خیمه‌ها آمد، دیدخیمه‌ها را به‌ هم‌ نزدیک‌ کرده‌ و خندق‌ را کنده‌اند و جمع‌ کرده‌ و آتش‌ زده‌اند، خیلی‌ناراحت‌شد که‌ از پشت‌ نمی‌شود ، حمله‌ کرد. شروع‌ به‌ فحاشی‌ کرد. یکی‌ از اصحاب‌ گفت‌:آقا اجازه‌ بدهید همین‌ جا (یک‌ تیر) حرامش‌ کنم‌. فرمود: نه‌. گفت‌: من‌ او را می‌شناسم‌ که‌چه‌ جنس‌ کثیفی‌ دارد، چقدر فاسق‌ وفاجر است‌. فرمود: می‌دانم‌، ولی‌ ما هرگز شروع‌ به‌جنگ‌ نمی‌کنیم‌، ولو این‌ که‌ به‌ نفع‌ ما باشد.

 

این‌ دستور اسلام‌ بود. در این‌ زمینه‌ داستان‌ها داریم‌ از جمله‌ داستان‌ امیر المؤمنین‌در «صفین‌» است‌ که‌ یکی‌ از آن‌ها را نقل‌ می‌کنم‌.

 

مردی‌ است‌ به‌ نام‌ کُریْب‌ بن‌ صباح‌ از لشگر معاویه‌. آمد و مبارز طلبید . یکی‌ ازشجاعان‌ لشکر امیر المؤمنین‌ که‌ جلو بود، به‌ میدان‌ رفت‌، ولی‌ طولی‌ نکشید که‌ «کریب‌»این‌ مرد صحابی‌ امیر المؤمنین‌ را کشت‌ و جنازه‌ اش‌ را به‌ یک‌ طرف‌ انداخت‌ و دوباره‌مبارزه‌ طلبید . نفر بعد، او را هم‌ کشت‌، بعد از این‌ که‌ کشت‌، فوراً از اسب‌ پایین‌ پرید وجنازه‌ اش‌ را روی‌ جنازة‌ اولی‌ انداخت‌. باز گفت‌: مبارز می‌خواهم‌. چهار نفر از اصحاب‌علی‌(ع) را به‌ همین‌ ترتیب‌ کشت‌.

 

مورخان‌ نوشته‌اند: بازو وانگشتان‌ این‌ مرد به‌ قدری‌ قوی‌ بود که‌ سکه‌ را با دستش‌می‌مالید و اثر سکه‌ محو می‌شد. هم‌ چنین‌ نوشته‌اند: این‌ مرد آن‌ قدر از خود، چابکی‌وسرعت‌ نشان‌ داد و در شجاعت‌ و زورمندی‌ هنر نمایی‌ کرد که‌ افرادی‌ از اصحاب‌ علی‌ (ع)که‌ در صفوف‌ جلو بودند، به‌ عقب‌ رفتند تا در رودربایستی‌ گیر نکنند. این‌ جا بود که‌علی‌(ع) خودش‌ آمد و با یک‌ گردش‌، او را کشت‌ و جنازه‌ اش‌ را به‌ یک‌ طرف‌ انداخت‌. «الارجل‌» دومی‌آمد.

 

دومی‌ هم‌ را کشت‌. وفوراً جنازه‌ اش‌ را روی‌ اولی‌ انداخت‌. دوباره‌ گفت‌: «الا رجل‌»تا چهار نفر. دیگر کسی‌ جرأت‌ نکرد بیاید. آن‌ وقت‌ علی‌ (ع) آیه‌ قرآن‌ را خواند:

 

فمن‌ اعتدی‌ علیکم‌ فاعتدوا علیه‌ بمثله‌ ما اعتدی‌ علیکم‌ واتقوا الله

 

بعد گفت‌: ای‌ اهل‌ شام‌! اگر شما شروع‌ نکرده‌ بودید، ما هم‌ شروع‌ نمی‌کردیم‌. چون‌شما چنین‌ کردید، ما هم‌ این‌ کار را کردیم‌.

 

ابا عبدالله هم‌ چنین‌ بود. در تمام‌ روز عاشورا مقید بود که‌ جنگ‌ را آنها که‌ به‌ ظاهرمسلمان‌ و گوینده‌ شهادتین‌ بودند، شروع‌ کنند. گفت‌: بگذارید آنها شروع‌ کنند، ما هرگزشروع‌ نمی‌کنیم‌

 

عزت‌ و کرامت‌ امام‌ حسین‌ (ع(

 

امام‌ حسین‌ (ع) در زندگی‌ شرافت‌ مندانه‌اش‌، معنویت‌، عزت‌ و سرافرازی‌ و درعین‌حال‌ عبودیت‌ و تسلیم‌ رضای‌ حق‌، محسوس‌ است‌. در طول‌ تاریخ‌، شعارهای‌ حیات‌بخش‌ او درس‌ عزت‌ و کرامت‌ به‌ رهروانش‌ می‌دهد.

 

امام‌ حسین‌ (ع) در کربلا پس‌ از ترسیم‌ اوضاع‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ زمان‌ خویش‌،فرمود:

 

«لیرغب‌ المؤمن‌ فی‌ لقاء ربه‌ حقاً فانّی‌ لا اری‌ الموت‌ الا سعادة‌ والحیاة‌ مع‌الظالمین‌ الابرماً؛ اگر انسان‌ با ایمان‌ (در چنین‌ شرایطی‌) برای‌ دیدار پروردگارش‌شوق‌مندی‌ ونشاط‌ نشان‌ دهد ، شایسته‌ است‌. من‌ در چنین‌ شرایطی‌ ، مرگ‌ را جز سعادت‌و زندگی‌ با ستمگران‌ را جز ننگ‌ نمی‌دانم‌».

 

آن‌ حضرت‌ در حماسی‌ ترین‌ لحظات‌ این‌ سفر عشق‌ در روز عاشورا، در برابرپیشنهاد بیعت‌ فرمود:

 

«آگاه‌ باشید! این‌ نابکار، فرزند نابکار! مرا بین‌ دو چیز مخیر کرده‌ است‌: بین‌شمشیر و بیعت‌ ذلیلانه‌ . ما وذلت‌؟ هرگز! زیر بار ذلت‌ رفتن‌ برای‌ ما را نه‌ خدا می‌پسندد، نه‌رسول‌ او و نه‌ دامن‌های‌ پاکی‌ که‌ ما را پرورانده‌ است‌ و نه‌ بزرگان‌ با غیرت‌ و نفس‌های‌ باشرافت‌، که‌ با اطاعت‌ دون‌ صفتان‌ را بر شهادت‌ کریمانه‌ ترجیح‌ دهیم‌.».

 

این‌ عزت‌ مداری‌ فرهنگ‌ کربلاییان‌ است‌ که‌ از امام‌ به‌ جان‌ همه‌ انعکاس‌یافته‌است‌، به‌ طوری‌ که‌ ابوالفضل‌، مظهر شجاعت‌ و غیرت‌ هنگامی‌ که‌ دست‌ مبارکش‌قطع‌ می‌گردد، دین‌ خدا را مطرح‌ می‌کند و می‌گوید:

 

والله ان‌ قطعتموا یمینی‌انی‌ احامی‌ ابداً عن‌ دینی‌َحضرت‌ زینب‌ (س‌) هنگام‌ دیدن‌ پیکرهای‌ خونین‌ عزیزانش‌، از خدا تمنای‌ پذیرش‌قربانی‌ها را می‌نمود: «اللهم‌ تقبل‌ منا هذا القربان‌»

 

قاسم‌ بن‌ الحسین‌ (ع) نیز شهادت‌ را «احلی‌ من‌ العسل‌» دانسته‌ و کریمانه‌ جان‌خود را در راه‌ خدا تقدیم‌ می‌دارد.

 

مقام‌ شکر و رضای‌ حضرت‌ ابا عبدالله الحسین‌ (ع(

 

شکر ، عبارت‌ است‌ از قدر دانی‌ نعمت‌ منعم‌. به‌ قول‌ وفعل‌ ونیت‌، دارای‌ سه‌رکن‌است‌:

 

«اول‌: معرفت‌ منعم‌ وصفات‌ لایقة‌ به‌ او؛ ومعرفت‌ نعمت‌ از حیث‌ اینکه‌ آن‌ نعمت‌است‌. و کامل‌ نشود این‌ معرفت‌ مگر آن‌ که‌ بداند که‌ تمام‌ نعمت‌های‌ ظاهره‌ و خفیّه‌ از حق‌تعالی‌ است‌ و ذات‌ مقدس‌ او منعم‌ حقیقی‌ است‌، وسایط‌ هر چه‌ هست‌ منقاد حکم‌ او ومسخر فرمان‌ او هستند.

 

دوم‌ : حالتی‌ است‌ که‌ ثمرة‌ این‌ معرفت‌ است‌. و آن‌ خضوع‌ وتواضع‌ و سرور به‌نعمت‌است‌، از جهت‌ آن‌ که‌ آن‌ هدیه‌ ای‌ است‌ که‌ دلالت‌ کند بر عنایت‌ منعم‌ بر تو.

 

سوم‌: عملی‌ است‌ که‌ ثمرة‌ این‌ حالت‌ است‌، زیرا که‌ این‌ حالت‌ وقتی‌ در قلب‌ پیداشد، یک‌ حالت‌ نشاطی‌ برای‌ عمل‌ موجب‌ قرب‌ حق‌ در قلب‌ و زبان‌ و دیگر جوارح‌ به‌ وجودمی‌آید.

 

ورضا به‌ معنای‌ تسلیم‌ ارادة‌ حق‌ بودن‌، به‌ گونه‌ ای‌ که‌ غیر از ارادة‌ حق‌ تعالی‌،اراده‌ای‌ نمی‌کند، و این‌ مقام‌، بالاتر از مقام‌ توکل‌ است‌. زیرا «متوکل‌»، طالب‌ خیر و صلاح‌خویش‌ است‌، وحق‌ تعالی‌ را فاعل‌ خیر می‌داند و او را وکیل‌کند در اموراتش‌ ولیکن‌«راضی‌» فانی‌ کرده‌ است‌ ارادة‌ خود را در ارادة‌ حق‌ و از برای‌ خود چیزی‌ اختیار نکند.چنانچه‌ بعض‌ اهل‌ سلوک‌ پرسیدند: ما ترید؟ قال‌: «اُرید أن‌ لا أرید» مطلوب‌ آنها ، مقام‌رضا بود.

 

حسین‌ (ع) به‌ بالاترین‌ مقام‌ شکر و رضای‌ الهی‌ رسیده‌ بود، چنان‌ که‌ «در سخت‌ترین‌ لحظات‌ روز عاشورا و هنگام‌ افتادن‌ از اسب‌ با آن‌ همه‌ جراحات‌، این‌ جملات‌ ازامام‌(ع) نقل‌ شده‌ است‌: «صبراً علی‌ قضائک‌ یا رب‌ِّ لا اله‌ سواک‌، یا غیاث‌ المثتغیثین‌

 

منابع‌:

 

1 ـ عاشورا در انوار ولایت‌، معاونت‌ فرهنگی‌ ـ تربیت‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ خواهران‌.

 

2 ـ زندگانی‌ امام‌ حسین‌ علیه‌ السلام‌، سید هاشم‌ رسولی‌ محلاتی‌.

 

3 ـ بحار الانوار، جلد 2 و 43 و 44 و 45 ، علامه‌ مجلسی‌.

 

4 ـ ره‌ توشه‌ راهیان‌ نور، ج‌ 1، ج‌ 2 ، 1380 ش‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌.

 

6 ـ اصول‌ کافی‌، ج‌ 1 و 2 ، مرحوم‌ کلینی‌.

 

7 ـ زیارت‌ در پرتو ولایت‌، شرحی‌ بر زیارت‌ عاشورا، زهره‌ صفاتی‌.

 

8 ـ مجموعه‌ زندگانی‌ چهارده‌ معصوم‌ : ، حسین‌ عماد زاده‌.

 

9 ـ حماسه‌ حسینی‌، ج‌ 1 و 2، مرتضی‌ مطهری‌.

 

10 ـ اربعین‌ حدیث‌، امام‌ خمینی‌ (ره‌(

 

11 ـ آذرخشی‌ دیگر از آسمان‌ کربلا.

 

12 ـ معارف‌ عاشورا، علی‌ سعیدی‌.

 

13 ـ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) را بهتر بشناسیم‌، محمدی‌ یزدی‌.

 

14 ـ پیامهای‌ عاشورا، محمد دشتی‌.

 

15 ـ حسین‌ (ع) شهید آگاه‌ و رهبر نجات‌ بخش‌ اسلام‌، لطف‌ الله صافی‌




      
<      1   2   3   4   5   >>   >




+ سلام.به همه ی دوستان.نمایش تمام نمای توحید در تالار کربلا.!امام حسین علیه السلام خدارا به نمایش گذاشت تمام ایات قرآن را. لایفقهون ها لا یشکرون ها

+ انتظار احساس نیاز به وجود عینی وحقیقی وعملی اسلام ناب محمدی است...