شیطان پرستی و گرایش به آن علل مختلفی دارد، نقش فطرت انسان را در این زمینه چگونه ارزیابی می‌کنید؟


عامل دیگر گرایش به شیطان‌گرایی ریشة عمیق فطری دارد. روح ما انسان‌ها پیش از پیوستن به تن مادی و حضور دراین دنیا، در عالم ملکوت و در محضر خداوند بوده و پروردگار خود را با تمام جلوه‌ها مشاهده کرده و با تمام صفات عالی می‌شناخته است. روح ما از آن جهت که خداوند را با صفات جمال و لطف و رحمت دیده و شناخته به او عشق می‌ورزد و از جهتی که او را با صفات جلال و جبروت و عظمت و قهاریت دیده، خشیت و هیبت را تجربه کرده است.
در این دنیا که ازآن تجربة والا و ملکوتی دور شده‌ایم هم در جستجوی زیبایی و عشق


 هستیم و هم فطرتاً مایل به خوف و هیبت و خشیت. همانطور که اگر زیبایی حقیقی را نبینیم و عشق حقیقی را نیابیم، زیبایی‌های موهوم و عشق‌های پوچ قلب‌مان را فرامی‌گیرد، اگر عظمت و شکوه بی‌کران الاهی را نشناسیم، با خوف و عظمت موهوم دل خود را به تپش وا می‌داریم. جنبش شیطانی با خشم و خشونت و ایجاد ترس برای لحظاتی قلب انسان را می‌لرزاند و به این نیاز عمیق فطری پاسخی موهوم و منحرف می‌دهد. در موسیقی‌های شیطان پرستی، گریم‌های وحشت‌ناک خواننده، اشعار تند و پرنفرت، صدای بلند و حجم بالای صدا، سرعت ریف‌ها و ملودی، استفاده از تکنیک‌های پالم میوت، افکت‌های دیستروشن و صحنه پردازی هول انگیز و نعره‌های دلخراش، هر بیننده و شنونده‌ای را تحت تأثیر قرار می‌دهد و قلب او را می‌لرزاند. این هیجان برای عده‌ای از جوانان دل‌پذیر است. به ویژه اگر تصور کنیم که جوان امروز سالهای پرشور زندگی خود را بدون توجه به نیازهای طبیعی در مدلی تحمیلی و تکراری و می‌گذراند، جوانی که ناگزیر است تا اواسط دهة سوم زندگی درس‌های بی‌ارزشی را بخواند که در آینده به هیچ دردی نخواهد خورد و در اوج استعداد و غرور و توانایی به عنوان یک شهروند کامل شناخته نمی‌شود، نه شغل، نه ازدواج و نه هیچ یک از خواسته‌های او به موقع تعریف نشده است. در این شرایط اگر به معنویت ناب و معرفت خداوند هم دستی نداشته باشد، فضای موسیقی شیطان‌گرا و هراس و هیجان آن تنوع جالبی به زندگی او می‌دهد. و پاسخی موقت و دروغی خوشایند خواهد بود.