مروت‌ امام‌ حسین‌ (ع(

 

«مروت‌ مفهوم‌ خاصی‌ دارد و غیر از شجاعت‌ است‌، گواین‌ که‌ معنایش‌ مردانگی‌است‌، ولی‌ مفهومی‌ خاص‌ دارد. ملای‌ رومی‌ از همه‌ بهتر آن‌ را مجسم‌ کرده‌ است‌، آنجا که‌داستان‌ مبارزه‌ علی‌ (ع) با عمر وبن‌ عبدود را نقل‌ می‌کند که‌ علی‌ (ع) روی‌ سینه‌ عمرومی‌نشیند و او روی‌ صورت‌ حضرت‌ ا´ب‌ دهان‌ می‌اندازد، بعد حضرت‌ از جا حرکت‌کند ومی‌رود و بعد می‌آید. این‌ جاست‌ که‌ ملای‌ رومی‌ شروع‌ می‌کند به‌ مدیحه‌ سرایی‌، و یک‌بیت‌ از شعرش‌ چنین‌ است‌:

 

در شجاعت‌ شیر ربانیستی‌در مروت‌ خود که‌ داند کیستی‌

 

در شجاعت‌ تو شیر خدا هستی‌، در مروت‌ کسی‌ نمی‌تواند تو را توصیف‌ کند که‌چقدر جوانمرد و آقا هستی‌. مروت‌ این‌ است‌ که‌ انسان‌ به‌ دشمنان‌ خودش‌ هم‌ محبت‌بورزد.

 

ولی‌ فرمان‌ اسلام‌ از این‌ بالاتر است‌، اگر به‌ اسلام‌ نزدیک‌ تر می‌شد، چنین‌می‌گفت‌: با دوستان‌ مروت‌، با دشمنان‌ هم‌ مروت‌ و مردانگی‌ . اینک‌ ابا عبدالله در وقتی‌ که‌دشمنش‌ تشنه‌ است‌، به‌ او آب‌ میدهد، معنایش‌ مروت‌ است‌ این‌ بالاتر از شجاعت‌ است‌،همان‌ طور که‌ علی‌ (ع) این‌ کار را کرد.

 

صبح‌ عاشورا بود. اول‌ کسی‌ که‌ به‌ طرف‌ خیمه‌های‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) دوید تاببیند اوضاع‌ از چه‌ قرار است‌ «شمر بن‌ ذی‌ الجوشن‌ » بود. وقتی‌ از پشت‌ خیمه‌ها آمد، دیدخیمه‌ها را به‌ هم‌ نزدیک‌ کرده‌ و خندق‌ را کنده‌اند و جمع‌ کرده‌ و آتش‌ زده‌اند، خیلی‌ناراحت‌شد که‌ از پشت‌ نمی‌شود ، حمله‌ کرد. شروع‌ به‌ فحاشی‌ کرد. یکی‌ از اصحاب‌ گفت‌:آقا اجازه‌ بدهید همین‌ جا (یک‌ تیر) حرامش‌ کنم‌. فرمود: نه‌. گفت‌: من‌ او را می‌شناسم‌ که‌چه‌ جنس‌ کثیفی‌ دارد، چقدر فاسق‌ وفاجر است‌. فرمود: می‌دانم‌، ولی‌ ما هرگز شروع‌ به‌جنگ‌ نمی‌کنیم‌، ولو این‌ که‌ به‌ نفع‌ ما باشد.

 

این‌ دستور اسلام‌ بود. در این‌ زمینه‌ داستان‌ها داریم‌ از جمله‌ داستان‌ امیر المؤمنین‌در «صفین‌» است‌ که‌ یکی‌ از آن‌ها را نقل‌ می‌کنم‌.

 

مردی‌ است‌ به‌ نام‌ کُریْب‌ بن‌ صباح‌ از لشگر معاویه‌. آمد و مبارز طلبید . یکی‌ ازشجاعان‌ لشکر امیر المؤمنین‌ که‌ جلو بود، به‌ میدان‌ رفت‌، ولی‌ طولی‌ نکشید که‌ «کریب‌»این‌ مرد صحابی‌ امیر المؤمنین‌ را کشت‌ و جنازه‌ اش‌ را به‌ یک‌ طرف‌ انداخت‌ و دوباره‌مبارزه‌ طلبید . نفر بعد، او را هم‌ کشت‌، بعد از این‌ که‌ کشت‌، فوراً از اسب‌ پایین‌ پرید وجنازه‌ اش‌ را روی‌ جنازة‌ اولی‌ انداخت‌. باز گفت‌: مبارز می‌خواهم‌. چهار نفر از اصحاب‌علی‌(ع) را به‌ همین‌ ترتیب‌ کشت‌.

 

مورخان‌ نوشته‌اند: بازو وانگشتان‌ این‌ مرد به‌ قدری‌ قوی‌ بود که‌ سکه‌ را با دستش‌می‌مالید و اثر سکه‌ محو می‌شد. هم‌ چنین‌ نوشته‌اند: این‌ مرد آن‌ قدر از خود، چابکی‌وسرعت‌ نشان‌ داد و در شجاعت‌ و زورمندی‌ هنر نمایی‌ کرد که‌ افرادی‌ از اصحاب‌ علی‌ (ع)که‌ در صفوف‌ جلو بودند، به‌ عقب‌ رفتند تا در رودربایستی‌ گیر نکنند. این‌ جا بود که‌علی‌(ع) خودش‌ آمد و با یک‌ گردش‌، او را کشت‌ و جنازه‌ اش‌ را به‌ یک‌ طرف‌ انداخت‌. «الارجل‌» دومی‌آمد.

 

دومی‌ هم‌ را کشت‌. وفوراً جنازه‌ اش‌ را روی‌ اولی‌ انداخت‌. دوباره‌ گفت‌: «الا رجل‌»تا چهار نفر. دیگر کسی‌ جرأت‌ نکرد بیاید. آن‌ وقت‌ علی‌ (ع) آیه‌ قرآن‌ را خواند:

 

فمن‌ اعتدی‌ علیکم‌ فاعتدوا علیه‌ بمثله‌ ما اعتدی‌ علیکم‌ واتقوا الله

 

بعد گفت‌: ای‌ اهل‌ شام‌! اگر شما شروع‌ نکرده‌ بودید، ما هم‌ شروع‌ نمی‌کردیم‌. چون‌شما چنین‌ کردید، ما هم‌ این‌ کار را کردیم‌.

 

ابا عبدالله هم‌ چنین‌ بود. در تمام‌ روز عاشورا مقید بود که‌ جنگ‌ را آنها که‌ به‌ ظاهرمسلمان‌ و گوینده‌ شهادتین‌ بودند، شروع‌ کنند. گفت‌: بگذارید آنها شروع‌ کنند، ما هرگزشروع‌ نمی‌کنیم‌

 

عزت‌ و کرامت‌ امام‌ حسین‌ (ع(

 

امام‌ حسین‌ (ع) در زندگی‌ شرافت‌ مندانه‌اش‌، معنویت‌، عزت‌ و سرافرازی‌ و درعین‌حال‌ عبودیت‌ و تسلیم‌ رضای‌ حق‌، محسوس‌ است‌. در طول‌ تاریخ‌، شعارهای‌ حیات‌بخش‌ او درس‌ عزت‌ و کرامت‌ به‌ رهروانش‌ می‌دهد.

 

امام‌ حسین‌ (ع) در کربلا پس‌ از ترسیم‌ اوضاع‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ زمان‌ خویش‌،فرمود:

 

«لیرغب‌ المؤمن‌ فی‌ لقاء ربه‌ حقاً فانّی‌ لا اری‌ الموت‌ الا سعادة‌ والحیاة‌ مع‌الظالمین‌ الابرماً؛ اگر انسان‌ با ایمان‌ (در چنین‌ شرایطی‌) برای‌ دیدار پروردگارش‌شوق‌مندی‌ ونشاط‌ نشان‌ دهد ، شایسته‌ است‌. من‌ در چنین‌ شرایطی‌ ، مرگ‌ را جز سعادت‌و زندگی‌ با ستمگران‌ را جز ننگ‌ نمی‌دانم‌».

 

آن‌ حضرت‌ در حماسی‌ ترین‌ لحظات‌ این‌ سفر عشق‌ در روز عاشورا، در برابرپیشنهاد بیعت‌ فرمود:

 

«آگاه‌ باشید! این‌ نابکار، فرزند نابکار! مرا بین‌ دو چیز مخیر کرده‌ است‌: بین‌شمشیر و بیعت‌ ذلیلانه‌ . ما وذلت‌؟ هرگز! زیر بار ذلت‌ رفتن‌ برای‌ ما را نه‌ خدا می‌پسندد، نه‌رسول‌ او و نه‌ دامن‌های‌ پاکی‌ که‌ ما را پرورانده‌ است‌ و نه‌ بزرگان‌ با غیرت‌ و نفس‌های‌ باشرافت‌، که‌ با اطاعت‌ دون‌ صفتان‌ را بر شهادت‌ کریمانه‌ ترجیح‌ دهیم‌.».

 

این‌ عزت‌ مداری‌ فرهنگ‌ کربلاییان‌ است‌ که‌ از امام‌ به‌ جان‌ همه‌ انعکاس‌یافته‌است‌، به‌ طوری‌ که‌ ابوالفضل‌، مظهر شجاعت‌ و غیرت‌ هنگامی‌ که‌ دست‌ مبارکش‌قطع‌ می‌گردد، دین‌ خدا را مطرح‌ می‌کند و می‌گوید:

 

والله ان‌ قطعتموا یمینی‌انی‌ احامی‌ ابداً عن‌ دینی‌َحضرت‌ زینب‌ (س‌) هنگام‌ دیدن‌ پیکرهای‌ خونین‌ عزیزانش‌، از خدا تمنای‌ پذیرش‌قربانی‌ها را می‌نمود: «اللهم‌ تقبل‌ منا هذا القربان‌»

 

قاسم‌ بن‌ الحسین‌ (ع) نیز شهادت‌ را «احلی‌ من‌ العسل‌» دانسته‌ و کریمانه‌ جان‌خود را در راه‌ خدا تقدیم‌ می‌دارد.

 

مقام‌ شکر و رضای‌ حضرت‌ ابا عبدالله الحسین‌ (ع(

 

شکر ، عبارت‌ است‌ از قدر دانی‌ نعمت‌ منعم‌. به‌ قول‌ وفعل‌ ونیت‌، دارای‌ سه‌رکن‌است‌:

 

«اول‌: معرفت‌ منعم‌ وصفات‌ لایقة‌ به‌ او؛ ومعرفت‌ نعمت‌ از حیث‌ اینکه‌ آن‌ نعمت‌است‌. و کامل‌ نشود این‌ معرفت‌ مگر آن‌ که‌ بداند که‌ تمام‌ نعمت‌های‌ ظاهره‌ و خفیّه‌ از حق‌تعالی‌ است‌ و ذات‌ مقدس‌ او منعم‌ حقیقی‌ است‌، وسایط‌ هر چه‌ هست‌ منقاد حکم‌ او ومسخر فرمان‌ او هستند.

 

دوم‌ : حالتی‌ است‌ که‌ ثمرة‌ این‌ معرفت‌ است‌. و آن‌ خضوع‌ وتواضع‌ و سرور به‌نعمت‌است‌، از جهت‌ آن‌ که‌ آن‌ هدیه‌ ای‌ است‌ که‌ دلالت‌ کند بر عنایت‌ منعم‌ بر تو.

 

سوم‌: عملی‌ است‌ که‌ ثمرة‌ این‌ حالت‌ است‌، زیرا که‌ این‌ حالت‌ وقتی‌ در قلب‌ پیداشد، یک‌ حالت‌ نشاطی‌ برای‌ عمل‌ موجب‌ قرب‌ حق‌ در قلب‌ و زبان‌ و دیگر جوارح‌ به‌ وجودمی‌آید.

 

ورضا به‌ معنای‌ تسلیم‌ ارادة‌ حق‌ بودن‌، به‌ گونه‌ ای‌ که‌ غیر از ارادة‌ حق‌ تعالی‌،اراده‌ای‌ نمی‌کند، و این‌ مقام‌، بالاتر از مقام‌ توکل‌ است‌. زیرا «متوکل‌»، طالب‌ خیر و صلاح‌خویش‌ است‌، وحق‌ تعالی‌ را فاعل‌ خیر می‌داند و او را وکیل‌کند در اموراتش‌ ولیکن‌«راضی‌» فانی‌ کرده‌ است‌ ارادة‌ خود را در ارادة‌ حق‌ و از برای‌ خود چیزی‌ اختیار نکند.چنانچه‌ بعض‌ اهل‌ سلوک‌ پرسیدند: ما ترید؟ قال‌: «اُرید أن‌ لا أرید» مطلوب‌ آنها ، مقام‌رضا بود.

 

حسین‌ (ع) به‌ بالاترین‌ مقام‌ شکر و رضای‌ الهی‌ رسیده‌ بود، چنان‌ که‌ «در سخت‌ترین‌ لحظات‌ روز عاشورا و هنگام‌ افتادن‌ از اسب‌ با آن‌ همه‌ جراحات‌، این‌ جملات‌ ازامام‌(ع) نقل‌ شده‌ است‌: «صبراً علی‌ قضائک‌ یا رب‌ِّ لا اله‌ سواک‌، یا غیاث‌ المثتغیثین‌

 

منابع‌:

 

1 ـ عاشورا در انوار ولایت‌، معاونت‌ فرهنگی‌ ـ تربیت‌ حوزه‌های‌ علمیه‌ خواهران‌.

 

2 ـ زندگانی‌ امام‌ حسین‌ علیه‌ السلام‌، سید هاشم‌ رسولی‌ محلاتی‌.

 

3 ـ بحار الانوار، جلد 2 و 43 و 44 و 45 ، علامه‌ مجلسی‌.

 

4 ـ ره‌ توشه‌ راهیان‌ نور، ج‌ 1، ج‌ 2 ، 1380 ش‌، دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌.

 

6 ـ اصول‌ کافی‌، ج‌ 1 و 2 ، مرحوم‌ کلینی‌.

 

7 ـ زیارت‌ در پرتو ولایت‌، شرحی‌ بر زیارت‌ عاشورا، زهره‌ صفاتی‌.

 

8 ـ مجموعه‌ زندگانی‌ چهارده‌ معصوم‌ : ، حسین‌ عماد زاده‌.

 

9 ـ حماسه‌ حسینی‌، ج‌ 1 و 2، مرتضی‌ مطهری‌.

 

10 ـ اربعین‌ حدیث‌، امام‌ خمینی‌ (ره‌(

 

11 ـ آذرخشی‌ دیگر از آسمان‌ کربلا.

 

12 ـ معارف‌ عاشورا، علی‌ سعیدی‌.

 

13 ـ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع) را بهتر بشناسیم‌، محمدی‌ یزدی‌.

 

14 ـ پیامهای‌ عاشورا، محمد دشتی‌.

 

15 ـ حسین‌ (ع) شهید آگاه‌ و رهبر نجات‌ بخش‌ اسلام‌، لطف‌ الله صافی‌